نشنال اینترست: انتخابات انگلستان هشداری برای دموکراتهای آمریکاست
به گزارش مجله سامی، بریتانیایی ها می توانند آینده پس از برگزیت را تصور نمایند، اما آن ها نمی توانند دوره پساسرمایه داری را تصور نمایند.
برای دیدن بریتانیای کبیر با تور انگلیس همراه باشید.
به گزارش گروه بین الملل خبرنگاران سایت تحلیلی نشنال اینترست اخیرا مقاله ای به قلم دکتر الکس برزوو نویسنده علوم و ژئوپلیتیک مستقر در سیاتل منتشر نموده که نویسنده آن معتقد است نتیجه انتخابات انگلیس باید هشداری برای دمکرات های آمریکا باشد.
متن کامل مقاله در ادامه آمده است.
انتخابات عمومی انگلیس ضربه مهلکی به حزب کارگر وارد کرد و محافظه کاران از زمان انتخاب مجدد مارگارت تاچر در سال 1987، بیشترین اکثریت را در مجلس کسب کردند. نخست وزیر محافظه کار، بوریس جانسون، دارای شخصیتی جنجالی با تمایلی شدید به افزایش قدرت خود بوده و به زن باز بودن و گفتن دروغ های واضح مشهور است.
وی سابقه اظهارنظر های نژادپرستانه و اظهارات توهین آمیز راجع به زنان دارد. او به عنوان فردی ناپخته و نامناسب برای سمت نخست وزیری محسوب می گردد. با وجود همه اینها، به نظر می رسد که جانسون تعداد قابل توجهی از آرای کارگران سنتی را در مرکز کشور به دست آورده است، کسانی که عمدتا یقه آبی بوده و دارای احساسات ناسیونالیستی و تنفر نسبت به بیگانگان هستند.
با حضور در انتخابات پنجشنبه، حزب کارگر امیدوار بود حداقل انتخابات را به یک مسابقه تبدیل کند. اما حزب علیه یک نخست وزیر نامحبوب که طرح غیرمردمی برگزیت را دنبال می نماید، حرکت می کرد و در نهایت با شکستی تاریخی روبرو شد.
چه چیزی ممکن است باعث شکست حزب کارگر شده باشد؟
همانطور که معلوم است، همه چیز و دلیل آن ساده است: جرمی کوربین. کسانی که در جناح راست قرار دارند معمولا به هر کسی در جناح چپ برچسب سوسیالیست می زنند. باید گفت: در خصوص کوربین این برچسب زدن درست است. همانند برنی سندرز، کوربین با کمال میل خود را فردی سوسیال دموکرات می نامد.
در میان تقلید های مالی، مانیفست حزب کارگر خواستار تصرف 10 درصد سهام شرکت های بزرگ توسط دولت و واگذاری آن به کارمندان شد. حزب کارگر با نوسازی چندین صنعت انگلیس خواستار برگرداندن ساعت کاری قبلی بود.
این اشتباهی بدتر بود. کوربین به طور کلی سابقه طولانی ضد آمریکایی و ضد غرب دارد. او از افرادی، چون هوگو چاوز و فیدل کاسترو به عنوان قهرمانان عدالت اجتماعی ستایش می نماید.
وقتی به رأی دهندگان انگلیس حق انتخاب بین برگزیت یا تنفر شدید از آن داده شد، آن ها به طرز عجیبی برگزیت را انتخاب کردند. به نظر می رسد که تنفر شدید انگیزه بسیار قدرتمندی در سیاست است و رأی دهندگان را به سمت در آغوش کشیدن شیطان سوق می دهد.
بریتانیایی ها می توانند آینده پس از برگزیت را تصور نمایند، اما آن ها نمی توانند دوره پساسرمایه داری را تصور نمایند. از زمانی که نخست وزیر گوردون براون در سال 2010 قدرت را از دست داد، حزب کارگر در بیابانی سیاسی قرار گرفته است.
تاکنون این حزب به طور پیوسته به سمت چپ خزیده است. اد میلیبند حزب را از ائتلاف بزرگ سانتریست که تحت نظر تونی بلر ساخته شده بود، دور کرد. پس از شکست حزب کارگر در انتخابات مجلس عوام بریتانیا در سال 2015 و استعفای اد میلیبند، کوربین خود را برای رهبری حزب کارگر، نامزد کرد. وی در سپتامبر 2015 با کسب 59.5 درصد از آراء به عنوان رهبر حزب کارگر انتخاب شد. برگزیده شدن او از سوی مردم، نشانگر بازگشت سیاست های جناح چپ به حزب کارگر بود. سیاست هایی که در دوران تونی بلر به دست فراموشی سپرده شده بود. وی خواستار مطرح شدن حزب کارگر به عنوان یک حزب پیشرو در دموکراسی بود. پایگاه حزب دقیقاً همان چیزی را که می خواست دریافت کرد، همانطور که رئیس جمهور باراک اوباما می گفت. اما اکنون رهبران حزب نمی توانند خواسته های پایگاه را رفع نمایند.
دموکرات ها در آمریکا بهتر به این موضوع توجه می نمایند. احتمالاً اوباما مترقی ترین رئیس جمهور آمریکا از زمان فرانکلین روزولت بوده است. اما نامزد های فعلی ریاست جمهوری دموکرات - به جز معاون سابق رئیس جمهور جو بایدن - به ندرت از او یاد می نمایند. دلیل این امر این است که مانند حزب کارگر انگلستان، سیاست های حزب دموکرات خواسته های پایگاه را برآورده نمی نماید. برای مثال، طرح مراقبت های بهداشتی اوباما، خواسته پایگاه حزب دموکرات بود، اما دیگر پایگاه به آن اهمیت نمی دهد و اکنون، بعضی خواستار لغو بیمه درمانی خصوصی هستند، برنامه ای بنیادی که می تواند اقتصاد را ارتقا بخشد.
دموکرات ها دقیقاً مانند حزب کارگر به حزب مراکز شهری تبدیل شده اند که عمدتا متشکل از نخبه های نیکوکار و روشنفکر، مانند دانشگاهیان یا رسانه ها می باشند و دقیقاً مانند محافظه کاران، جمهوریخواستار به حزب روستایی امریکایی تبدیل شده اند که متشکل از طبقه کارگر و کسانی که با جهانی شدن احساس عقب ماندگی می نمایند می باشند.
بیست سال پیش، محافظه کاران و جمهوری خواستار احزاب ثروتمندان بودند، اما امروزه حزب کارگر و دموکرات احزاب ثروتمندان هستند. انتخابات بریتانیا باید درس آشکار و بزرگی برای دموکرات ها باشد: آن ها نمی توانند به عدم محبوبیت دونالد ترامپ جهت پیروزی در انتخابات 2020 اعتماد نمایند. مطمئنا دموکرات ها مانند حزب کارگر خیلی به حزب چپ گرایش ندارند، اما با وجود همه مسائل، پایگاه دموکرات به طور چشمگیری خارج از جریان اصلی آمریکا حرکت نموده است.
حزب دموکرات برای انتخاب یک نامزد میانه رو باید عاقلانه رفتار کند، زیرا اگر به امریکایی ها مانند انگلیسی ها حق انتخاب بین شیطان شناخته شده و شیطان ناشناخته داده گردد، آن ها نیز ممکن است شیطان شناخته شده را انتخاب نمایند.
منبع: خبرگزاری دانشجو